هانا یک سال و نیمه میشود
هانای عزیزم الان که دارم این پست رو مینویسم ظهر روز تاسوعاست و شما در خواب ناز هستی و ما به قول شما خونه ی <آجون > و <ماجون> هستیم یعنی باغبادران.بله عزیزم شما کلیییییی بزرگ شدین و واسه خودتون خانومی شدین و کلییییی کلمه بلدی که اون ها رو اشتبا اشتبا میگیی و همه برای این حرف زدنت غش و ضعف میکنن. از آخرین پستی که برات گذاشتم یه شش هفت ماهی میگذره و من فقط متاسفم خیلی خیلی درگیر شما و کارهای مربوط به شما خانوم خانوما بودم ولی باز هم اینها دلیل محکمی برای این تاخیر نیست و تنبلی دلیل موجه تری برای این تاخیره....منو ببخش عزییییییییییییزم ولی قول میدم که دوباره پست هام رو به روز کنم.قوووووووووووووول ...
نویسنده :
زری عباسی
14:14