هاناهانا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

هانا نفس مامان زری و بابا امیر

هانا یک سال و نیمه میشود

هانای عزیزم الان که دارم این پست رو مینویسم ظهر روز تاسوعاست و  شما در خواب ناز هستی و ما به قول شما  خونه ی <آجون > و <ماجون> هستیم یعنی باغبادران.بله عزیزم شما کلیییییی بزرگ شدین و واسه خودتون خانومی شدین و کلییییی کلمه بلدی که اون ها رو اشتبا اشتبا میگیی و همه برای این حرف زدنت غش و ضعف میکنن. از آخرین پستی که برات گذاشتم یه شش  هفت ماهی میگذره و من فقط متاسفم خیلی خیلی درگیر شما و کارهای مربوط به شما خانوم خانوما بودم ولی باز هم اینها دلیل محکمی برای این تاخیر نیست و تنبلی دلیل موجه تری  برای این تاخیره....منو ببخش عزییییییییییییزم ولی قول میدم که دوباره پست هام رو به روز کنم.قوووووووووووووول ...
1 آبان 1394

تولدت مبارک

هانای نازنینم       تمام آرزوی مادر       اومدنت به زندگیم مبارک         (اول اردیبهشت 1394)     ...
1 ارديبهشت 1394

کارت دعوت تولد یک سالگی هانا

هانای خوشکلم چند روزی بود که مامی مشغول ساختن کارت دعوت تولدت بود...هفته ی پیش با هم رفتیم کتاب فروشی محله مون و با هم مواد لازمش رو خریدیم و مامی هر روز در مواقعی که شما خواب بودی یا شب ها که بابایی خونه بود و شما رو مواظبت میکرد،کارت های دعوت تولدت رو می ساخت تا اینکه دیروز در آخرین روز از یک سالگیت کارت ها تموم شد......هوراااااااااااااااااااااا مامی میخواست که همه ی کارت دست ساز باشه!حتی وقتیکه خاله صدیقه مامان آراد کوچولو عکس  کارت ها رو دید از طریق وایبر و  گفت که خیلی بدخط هستن !!! باز هم مامی عقب نشینی نکرد وگذاشت تا  همونطور کاملا دست ساز  بمونن اینم عکس کارت تولدت عزیییییییییییییییییزم از آغاز تا انجام: ...
1 ارديبهشت 1394

هانا و یک سال اول زندگیش

هانای مامی ،عسلم  تا امروز که یازده ماه و سی روز از سنت میگذره،شما توی دهان کوچولوت 4 تا دندون داری،دو تا دندون کوچولوی سفید و خوشکل پایین و دو تا نصفه دندون سفید کوچولو در بالا.اولین دندون شما در سن نه ماه و هشت روزگی بیرون زد و حدود ده روز بعدشم دومین مروارید خوشکل شما خودنمایی کرد و دیگه هیچ خبری از دندون نشد تاااااااااااااا روز سوم عید یعنی در یازده ماه و سه روزگی که تب شدیدی کردی و سه روز و سه شب توی تب سوختی و کلی لاغر شدی  و چند روز بعدش دندون سوم شما رخ نمود و حدود ده روز بعدشم دندون چهارم شما نمایان شد البته با یه اتوبان فاصله بینشون. از توانایی  های شما دخمل گلم باید بگم که شما وقت و بی وقت کلمه ی (بابا) رو به...
31 فروردين 1394

تدارکات تولد هانا

هانای عزیزم بلاخره دیشب با بابایی تصمیممون رو قطعی کردیم و دل رو زدیم به دریا ... قرار شد تولد شما نازنینمو روز جمعه ۴ اردیبهشت با سه روز تاخیر به خاطر آخر هفته بودن تو ویلای آقاجون و با حضور دایی ها و خاله ها و بچه هاشون و مامان و باباهامون بگیریم.....\یشا\یش تولدت مبااااااارک عزیز ترینم
30 فروردين 1394

اولین نوروز زندگی هانا

هانای عزیزم امروز وقت کردم از نوروز برات بنویسم اولین نوروز زندگی هانا عزیزم امسال لحظه ی تحویل سال خواب بودیم من و بابایی خیلی خسته شده بودیم....حیف شد ....تحویل سال ساعت 2 شب بود و ما تا 12 شب دووم نیاوردیم و خوابمون برد متاسفانه ولی عوضش  صبح زود بیدار شدیم .یعنی اولین روز سال جدید بابایی بیدار شد و صبحونه آماده کرد و بعدشم آماده شدیم که بریم باغبادران خونه ی مامان پری و آقاجون...مامان مریم و عمو بهمن و عمه نسرین صبح زود رفته بودن شیراز مسافرت ،برا همین ما اول صبح رفتیم باغبادران دخملم لباسای عیدتو پوشیدی و با بابایی و مامی رفتیم به سمت خونه مامان پری. عزیزم اولین روز سال جدید همه میرن خونه ی بزرگترا و عید رو...
29 فروردين 1394

نمی تونم تصمیم بگییییییییرم

هانایی مامی نمیتونه تصمیم بگیره.......چطوری تولد بگیریم؟کیا باشن؟چکار کنییییییم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هانایی مامی داره از فکر دیووووووونه میشه هنوز به نتیجه نرسیدیم....هر روز تصمیممون عوض میشه.... کمککککککککککککککک ...
29 فروردين 1394

بدون عنوان

هانای نازنینم،عزیز دلم منو ببخش که چند وقتیه فرصت نکردم یا شایدم تنبلی کردم و وبلاگت رو به روز نکردم.این چند وقت خیلی درگیر بودم .درگیر جشن دندونی دخملم،درگیر  تزیین 200 تا تخم مرغ برای فروش در شب عید!!!!،درگیر فروش خونه ،درگیر خونه تکونی عید ،درگیر آماده کردن سفره هفت سین،درگیر خریدهای شب عید و......ولی میدونم که هیچ کدوم نباید باعث میشد که من خاطرات دخمل نازم رو ننویسم....منو ببخش دخترکم و اما تا اینجا رو که اولین دندونت رخ نمایی کرد رو داشتیم و اما ادامه داستان هانا جونم: بله عزیزم اولین دندون شما در سن نه ماه و هشت روزگی نمایان شو و حدود ده روز بعدش هم دومین دندون شما در همسایگی دندون اولت جوونه زد و اما من...
25 فروردين 1394