هاناهانا، تا این لحظه: 10 سال و 12 روز سن داره

هانا نفس مامان زری و بابا امیر

هانا و یک سال اول زندگیش

1394/1/31 0:05
نویسنده : زری عباسی
655 بازدید
اشتراک گذاری

هانای مامی ،عسلم  تا امروز که یازده ماه و سی روز از سنت میگذره،شما توی دهان کوچولوت 4 تا دندون داری،دو تا دندون کوچولوی سفید و خوشکل پایین و دو تا نصفه دندون سفید کوچولو در بالا.اولین دندون شما در سن نه ماه و هشت روزگی بیرون زد و حدود ده روز بعدشم دومین مروارید خوشکل شما خودنمایی کرد و دیگه هیچ خبری از دندون نشد تاااااااااااااا روز سوم عید یعنی در یازده ماه و سه روزگی که تب شدیدی کردی و سه روز و سه شب توی تب سوختی و کلی لاغر شدی  و چند روز بعدش دندون سوم شما رخ نمود و حدود ده روز بعدشم دندون چهارم شما نمایان شد البته با یه اتوبان فاصله بینشون.

از توانایی  های شما دخمل گلم باید بگم که شما وقت و بی وقت کلمه ی (بابا) رو به زبون میاری و حدود یک ماهی هم میشه که در مواقعی که به قول معروف کارت به من گیر میوفته کلمه ی (ماما)رو هم زحمت میکشین و به زبون میارین !!!!

سه ماهی میشه که مامی با شما کلاغ پر رو بازی میکنه و شما هم وقتی من میگم :کلاغ......پر فوری انگشت کوچولوتو نشون میدی و خیلی بانمک به زبون خودت میگی پر

از خوابت بگم که دخمل گلم که شما باشی هر روز تقریبا ساعت 8:30 صبح بیدار میشی و من تا ساعت  9 توی تختم با شما کلنجار میرم و وقتی که دیگه از خوابیدن شما نا امید میشم پا میشم و با هم میریم دستشویی!!!بله شما علاقه ی فراوانی به حمام که توالت فرنگیمون داخلش هست داری و من که صبح ها با عرض معذرت برای دستشویی به حمام میرم با سرعت زیاد خودت رو به حمام میرسونی و به راحتی از آستانه ی در حمام که حدود 10 - 15 سانت ارتفاع داره به صورت چهار دست و پا رد میشی و خودت رو به شیر آب فرنگی میرسونی و تا زمانی که کار مامی تمو م میشه! هی آب رو سرد و گرم میکنی و بعد هم که من آب رو میبندم و بلند میشم و میرم که دست و صورتمو بشورم، شما شیطنت میکنی و پدال شیر آب رو بالا میکشی و در نتیجه آب به صورت فواره از شلنگ آب روی سرت جاری میشه!!! و دیگه دل از حمام نمیکنی تا من چراغ رو خاموش کنم وبیام بیرون و در رو نیمه باز بذارم تا جنابعالی به صرافت بیفتی و در تاریکی از حمام بیرون بیای !!!

بعد موقع صبحانه خوردن مامی میرسه که واویلایی ست برای خودش!هی من سفره پهن کنم و هی شما بکشیش....هی من گردو ها رو از جلو شما بردارم و هی شما بری گردو برداری و درسته با چوبش بذاری تو دهانت!هی من پنیر رو بذارم تو بشقاب و هی شما برش داری و بمالونیش اینور اونور.....شیشه ی عسل رو که دیگه نگو....صد بار بلندش میکنی و میذاریش زمین و قاشق میبری داخلش و میمالی به همه زندگی و .....وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای که چه مصیبتیه صبحان هخوردن در جوار شماااااااااااااا

و حالا وقت خوردن زرده ی تخم مرغ  هانا خانوم یا سرلاک خوردن شما میرسه...به صورت یک روز در میان!تا دو ماه پیش هم بنده برای اینکه شما تخم مرغت رو حتما میل بفرمایید از یک شگرد کاملا مهیج استفاده می نمودم!به این صورت که زرده ی  تخم مرغ رو با آب جوش رقیق میکردم و با قطره چکان !!!!بله با قطره چکان توی دهان شما میریختم تا جنابعالی با سلام و صلوات این مایع رو بلع بفرمایید ولی خدا رو شکر دیگه دو ماهی میشه که زرده رو کمی رقیق میکنم و با کلی بازی و سر به سری با قاشق اونو توی دهان مبارک شما قرار میدهم تا شما نوش جان کنید و روز بعد هم دو قاشق مرباخوری سرلاک رو با آب جوش مخلوط کرده و به ضرب و زور و بازی و سرگرمی به خورد شما میدم....اووووووووووه ه ه ه ه ه ه ه ه .....حتی نوشتنش  هم خسته کنندست

و بعد هم وقت تعویض پوشک و کمی بازی و .....تا ساعت 10:30-11 که با هم به اتاق مامی میریم و من شما رو روی تختم میبرم و به شما شیر میدم و انواع و اقسام لالایی های من در بیاری و غیر من در بیاری از جمله (دختر دارم انار و به....) و (تو حوض خونه ما...) و (عروسک قشنگ من ...)رو برای شما میخونم تا شما بخوابی.بعضی روزها نیم ساعت و بعضی روزها یک ساعت و حتی بعضی مواقع تا 1:5 ساعت میخوابی و در این موقع هست که مامی فرصت میکنه برای شما و خودش نهار درست کنه.

بعدش هم موقع خوردن میوه یا نهار میرسه که اون هم دست کمی از فاجعه ی صبحانه خوردن شما نداره!!!!!

خلاصه که جون مامی رو به لبش میاری تا چند قاشق غذا میل بفرمایید.

ساعت 2 تا 3 هم دوباره بی حوصلگی و خواب به سراغ شما میاد و دوباره مامی پروسه ی عظیم لالایی و شیر دادن رو تکرار میکنه تا شما به خواب ناز بری.بعضی مواقع میخوابی و تا من شما رو بر میدارم که توی رختخوابت که پایین تخت انداختیمش که بیدار که شدی از تخت نیفتی بذارم،دوباره بیدار میشی و پروسه ی لالاییو .... دوباره تکرار میشه تا شما دوباره به خواب ناز بری و دیگه با جابجا کردنت بیدار نشی و حالا نوبت انجام  کارهای عقب افتاده ی مامی میرسه!بلهههههههههههههه مامی خواب نداره!!!!!!

هانایی شما دو ساعتی میخوابی البته اینم بگم که دقیقا وسط این دو ساعت بیدار میشی و یه دوپینگی می کنی و دوباره می خوابی البته اینبار سریع خواب میری و دیگه احتیاجی به لالایی و ... نداری!!!!!!!

وقتی بیدار میشی دیگه بابایی هم  کم کم  پیداش میشه و مشغول بازی  و سرگرمی و خوردن سرلاک با بازی  و گرم کردن سر نه به راحتی و بی دغدغه!!!

تقریبا هر روز که بابایی میاد میریم بیرون و تاب میخوریم و بعدش که میام خونه شما یه چرت 20 دقیقه ای میری  و بعد هم شام می خوریم به همان صورت قبلی!!!!

و بعد هم دوباره بازی  و سرگرمی تااااااا 10 شب که قطره های تقویتیت رو به کمک بابایی بدیم و شما رو  دوباره مامی به همان روش قبلی ببره توی اتاق خواب و بخوابونه..........هیییییییییییییییی

بلهههههههههههههههههههههه این هم ماجرا های من و شما.....البته شب تا صبح هم شما دو سه باری بیدار میشی و شیر میخوری و زودی می خوابی و دوباره روز از نو و روزی از نو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)